مال و فرزندانتان زینت زندگی دنیاست ولیکن اعمال صالح که تا قیامت باقی‌ست، نزد پروردگارت بسی بهتر و عاقبت آن نیکوتر است.

(( سوره کهف آیه ۴۶ ))

  • جمعه, ۰۲ آذر ۱۴۰۳
logo logo
تاریخ انتشار: ۰۶:۵۹:۰۰ - ۱۴۰۱/۱۱/۰۴
چاپ
کد خبر: ۳۹۶۳

مروری بر زندگی نامه خیر مدرسه ساز « محمد رضا امامی»

مروری بر زندگی نامه خیر مدرسه ساز « محمد رضا امامی»

حضور مردانی از جنس نور، شنیدن حوادث تلخ وشیرین تاریخ را با وجود قلب بزرگ و نگاه بلندشان گواراتر کرده اند و «محمدرضا امامی» خیر فداکاری است که به واقع سرگذشتی دلچسب و قابل توجه دارد که حتی اگر گوشه ایی از آن را بیاموزیم و سرلوحه زندگی مان قرار دهیم بی شک دنیای زیباتری خواهیم داشت.


به گزارش اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران؛ در دورانی که در میان آشوب ها و بلایا و لحظات پر فراز و نشیب، همواره اخبار دست درازی‌های کلان و اختلاس های چند هزار میلیاردی از نوع بشر ناامیدمان می کند، در این میان هستند بزرگمردانی که نه تنها نگاهی به اموال دیگران ندارند، بلکه با جان و مال و وجودشان انفاق کرده و برای آسایش هم نوعان‌شان تلاش می کنند. خواندن سرگذشت و کارنامه این انسان‌های فداکار، نه تنها پندآموز و عبرت انگیز است، بلکه در کنار امیدواری که برای ادامه زندگی به ما می دهد، برضمه ما بوده و وظیفه ماست.
 
به واقع سرگذشت و زندگینامه این مردمان نیک، میراثی است پرگهر که باید محفوظ مانده بر دیوار تاریخ به یادگار نقش ببندد تا فرزندان مان بدانند از نسل چنین مردمان راستین و نیک سیرت هستند. به راستی اینان نه فقط متعلق به خود و خانواده خود بلکه متعلق به قلب پر درد تاریخ بشریت هستند.
 
درادامه این متن شما قسمتی از زندگی خیر نیک اندیش مروری بر زندگی نامه خیر مدرسه ساز « محمد رضا امامی» و عوامل تاثیرگذار بر وی برای انتخاب این مسیر روشن و امیدآفرین را مطالعه خواهید کرد.
 
 
 
معرفی خیر نیک اندیش مدرسه ساز «محمد رضا امامی»  از زبان خودش
من دکتر محمدرضا امامی در آستانه‌ی 61 سالگی هستم. نام مادرم راضیه و نام پدرم حسن است. در یک خانواده سنتی متوسط و مذهبی به دنیا آمدم و دوران کودکی ام در اراک سپری شد. دوران دبیرستانم در چهارراه قصر که بافت معمولی داشت گذشت. تربیت ما مطابق ارزش های سنتی ایران شکل گرفت و با دو برادر و یک خواهر بزرگ شدم.
 
پدرم بازاری بود و مادرم خانه‌دار و در قید حیات است و پدرم آسمانی شد. ثروت پدرم در حد خانواده خودش بود. پدرم به قرآن مسلط بود و همیشه سعی می کرد، مسائل را برای ما از نگاه قرآن تفسیر کند و با نگاه قرآنی به روزرسانی نماید. بهترین چیزی که از پدرم آموختم این بود که اخلاق مدار باشم. مدارا کردن با مردم را از پدر یاد گرفتم، مادر نیز افرادی را تحت حمایت و پوشش خود قرار داده است.
 
من از کودکی عاشق مسائل فرهنگی بودم و خیلی به کتابخوانی علاقه داشتم.  بچه که بودم حتی وقتی می خواستم به حمام بروم، کتاب یا مجله با خودم می بردم. تا هفتم دبیرستان چشمم نزدیک بین بود. اولین شخصی که چهره اش را توانستم کامل و واضح ببینم عینک فروش بود.
 
سه دوست بسیار صمیمی دارم که از دوران کودکی با من هستند. شاهرخ و سعید که الان آمریکا هستند و هر دو بازاری ودیگری حمید است که در حال حاضر جراح مغز و اعصاب است. اوایل دوست داشتم مهندس شوم اما شرایطی پیش آمد که مجبور به تغییر رشته شدم. در حال حاضر برادرانم موفق شده اند؛ یکی از برادرانم دکترای حقوق دارد و دیگری مهندس مکانیک و خواهرم هم دکترای اقتصاد و کارمند دولت است.
نحوه ی ورود به امر مقدس مدرسه سازی
امامی دررشته ی عمران زمینه پل سازی تخصص دارد، او دردانشگاه تهران و تربیت مدرس تحصیلات خود را گذراند. فعالیت شغلی اش در همین راستا بوده است و از سال  1380 وارد امر خیرخواهانه مدرسه سازی شد و در شرق تهران در قسمت مهاجرنشین تا به امروز 4 مدرسه ساخته که در مجموع هزار و 400 نفر در این مدارس مشغول به تحصیل هستند.
این خیر نیک اندیش در خصوص ساخت و ساز مدارس می گوید: از صفر تا صد کار ساخت این مدارس با نظارت خودم و باهدف گذاری توسط خودم انجام شده است. البته با درنظر داشتن نقشه هایی که اداره کل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس در اختیار ما قرارداده بود. بنده خودم را یک ارتش یک نفره مدرسه سازی می دانم که از صفر تا صد را شخصا خود پیگیری می کنم.
 
به دلیل اینکه تخصص و کارم در زمینه پل سازی است و با توجه به اینکه کشورهای زیادی را هم دیدم نظرم این هست که مدرسه ها با دید بحران و با دید مسائل امروزی ساخته شوند، به طور مثال من در مورد مدارس خودم یک سری اصول را رعایت نمودم با اینکه نقشه از سوی سازمان نوسازی مدارس ارائه شده است اما سیستم درونش و ارتباطش را طوری برنامه ریزی کردم که این مدارس بتوانند به سادگی به یک بیمارستان صحرایی تبدیل بشوند. در تمام دنیا این طور ایده ها اجرا شده است. مدارس باید به گونه ای باشد که پاسخگوی برخی نیازها در مواقع اضطراری باشد و قابلیت به کارگیری در سایر بسترها را داشته باشد. افتخارم این است مدارسی ساخته ام که استحکام و زیربنای مورد قبولی دارند.
 
از نگاه بنده برای یک جامعه دو اصل خیلی مهم است: اول بستر خانواده، دوم بستر آموزشی و در کنار این ها پرورش، حفظ و نگهداری از اسطوره ها هم از اهمیت زیادی برخوردار است. کسی که یک آدم مذهبی است، اسطوره های مذهبی برای خودش انتخاب کند، یکی هم ممکن است اسطوره های ملی برای خودش قرار بدهد، ولی در نهایت دانش آموز باید در ذهن خود اسطوره ای داشته باشد و به عنوان یک الگوی ذهنی برای رسیدن به آن تلاش کند. درفرهنگ اسلامی خودمان هم اسطوره های زیادی داریم، ولی به این شرط که بستری فراهم باشد تا دانش آموزان بتوانند ظرف وجودشان را از راه علم پرکنند، نه اینکه طوری باشد که دانش اموزان به حال خود رها شوند، هیچ کمکی به آنها نشود و هیچ مکان ویژه ی آموزشی در اختیارشان قرار نگیرد.
 
 به نظر من با توجه به بودجه ای که در اختیار دولت هست باید توجه اساسی به مدرسه سازی شود. دولت در بخش های دیگر صرفاً کمک کند و با ظرفیت بیشتری به مدرسه سازی برسد، چون هر مدرسه ای که درست شود به طور قطع، بدانید که حداقل   ده درصد یک زندان بستهمی شود، البته یک حداقل ده درصد از پرونده های دادگستری هم کم می شود.
 
 
ما هدف مان این است که فرزندان مان را بزرگ‌تر کنیم، یعنی با علم بزرگ کنیم وگرنه به مشکل بر می خوریم. بچه های ما معصوم و باهوش هستند. از هوش مادرزادی برخوردارند من ازاینکه ایرانی هستم افتخار می کنم. به نظر من باید دانش آموزان را در آموزش و پرورش تحویل بگیریم این طور نباشد که هرکس توان مالی داشت ارتقا پیدا کند، معلم خصوصی بگیرد و پیشرفت کند و هرکس تمکن مالی نداشت، بی سواد و بی دانش بماند؛ باید روی سیستم آموزشی به طور بنیادی کار شود.
ازدواج و تکامل شخصیت دکتر امامی
همسر من دکتر مهین نویدی، پزشک متخصص در سال ۶۰ ،۶۱است. حاصل ازدواج مان یک دختر به نام مروارید است که در حال حاضر در آمریکا زندگی می کند و متخصص ارتودنسی است.
به نظر من انسان خلقت اش و آمدنش دست خودش نیست، اما نحوه ی زندگی و چیزهایی که در اختیارش قرار می گیرد در دست خودش است. همسر من بهترین مشوق و پشتیبان من بود. در تمام مراحل زندگی به خصوص در مدرسه سازی. همسرم در سال ۱۳۹۶ به رحمت خدا رفت در آرامگاهی نزدیک یکی از مدارس به خواب ابدی فرو رفت. دو مدرسه مجهز به نام دکتر مهین نویدی و حضرت ابوالفضل در نزدیکی جاجرود بنا کردم. زمان فوت همسرم مدرسه ی سعید آباد جاجرود نیمه کاره بود که نزدیک ۱۵ هزار نفر در مراسم تشیع همسرم شرکت کردند. بدون اینکه دعوت یا انتظاری بوده باشد به طور کاملا خود جوش انجام شد.
 
من فکر می کنم آن جمله ای که گفتند پشت هر مرد موفقی یک زن موفق است، کاملاً درست گفته اند چرا که کسی می تواند موفق باشد که یک زن توانمند پشت اش باشد. همسرم فردی بسیار بسیار نمونه و شخصیت متعالی داشت، بعد از فوت اش خیلی از افرادی که سر مزار می آمدند و برایش دعا می کردند و می گفتند، هزینه تحصیل ما را به عهده داشت. مدرسه سازی در واقع راه همسرم هست که من ادامه می دهم؛ همسرم تمام ثروت خود را وقف امر مدرسه سازی کرد.
خدمت شیرین
بیایید سرنخ ها را بهم متصل کنیم، مدرسه محل رسیدگی به جوان هاست. جوان ها از دل مدرسه بیرون می آیند، راه شان را پیدا می کنند، پی ریزی اولیه را باید تشکیل بدهیم و بنا را آنها می سازند. ما نباید متوقف شویم، ما باید به جوان ها فرصت رشد بدهیم. همسرم در زمانی که بیمارستان بود به پرسنل بیمارستان کمک می کرد، بعدها به این فکر افتادیم که مدرسه سازی را انتخاب کنیم، این شد که به سازمان نوسازی مدارس مراجعه کردیم، با مسئول آنجا صحبت کردیم، حدودا سال ۷۹ بود که  آنها ۱۵محل را به ما معرفی کرد و بیشترش قابلیت ساخت نداشت، چون هرکس ما را به سمت آشنای خودش معرفی می کرد، یک کسی آنجا بود که گفت اگر مدنظرتان منطقه محروم است، می توانید در حاشیه تهران بسازید، مناطق کم برخوردار در الویت هستند، تحقیقات که کردیم متوجه شدیم مناطق بسیار محروم هستند و اولین مدرسه راهنمایی را با نام «حضرت ابوالفضل» بنا کردیم. بعد از آن به این فکر افتادیم که خب اینها از مدرسه ابتدایی فارق شوند برای دبیرستان کجا تحصیل کنند. با کمک همسرم یک دبیرستان ساختیم. بعد چند سال آمدند و گفتند ما کمبود فضای آموزشی داریم، ما یک مجتمع ۲۳ کلاسه نیز ساختیم.
مدرسه سازی، تنها چیزی بود که به من آرامش داد، هرموقع دلم می‌گیرد، می روم در حیاط مدرسه می نشینم؛ دم غروب بهترین زمان برای من محسوب می شود. من چهار مدرسه در پردیس ساختم و در تمام مناسب های مدارسم شرکت می کنم. خوشحالم که با ساخت مدرسه سطح سواد آن منطقه بالاتر رفته است. اگر دوباره به دنیا بیایم بازهم مدرسه سازی می کنم اما این بار زودتر شروع می کنم. از خدا می خواهم تا آنجایی عمر دهد که بتوانم چهارده مدرسه بسازم.
 
من دانش آموزان را بچه های خودم می دانم؛ به کوچک ترین مسائل آنها اهمیت می دهم. در حوزه ی مدرسه یاری از ویلچر تا غذای که دانش آموزان می خورند، توجه ویژه دارم. برای تابستان و مهرماه کفش می خرم حتی یک روز یکی از دانش اموزان دختر آمد و گفت: می‌توانم با اجازتون در مدرسه مراسم عروسی ام را بگیرم؟
 
در مدرسه سازی عملگرایی بهتر از نام گرایی است، هرکس بخاطر نام بیاید و قصدش مدرسه سازی نباشد، لذت بخش نخواهد بود و به دل نخواهد نشست.
 
«زهرا سادات حسینی شرفه»
 
برگرفته از کتاب زندگی نامه و کارنامه خیرین مدرسه ساز

1 نظر